5صفت ازمداد
پسرک از پدربزرگ پرسید: پدربزرگ! درباره ی چه مینویسی؟
پدربزرگ گفت: درباره ی تو پسرم. اما مهمتر از آن مدادی است که با آن مینویسم.
میخواهم وقتی بزرگ شدی ، تو هم مثل این مداد باشی.پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید. گفت: این هم مثل همه مدادهایی است که من دیده ام.
پدربزرگ گفت: درباره ی تو پسرم. اما مهمتر از آن مدادی است که با آن مینویسم.
میخواهم وقتی بزرگ شدی ، تو هم مثل این مداد باشی.پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید. گفت: این هم مثل همه مدادهایی است که من دیده ام.
نویسنده :hesami|داستان | ارسال نظر: 0 |
شما باید برای ارسال در سایت به سیستم وارد شوید یا اگر عضو نیستید ثبت نام کنید اینجا براي ثبت نام كليك كنيد